سراب



انتخاب سختی است. شاید بتوان دست هایی را گرفت. شاید هم فقط باید نظاره گر بود. شاید هم یک دفعه وسط این هاگیر واگیر، به خودت بیایی و ببینی تو هم در این باتلاق فرو رفته ای. از قضاوت جماعت باکی نیست، اگر بتوان دستی را گرفت، حتی اگر خودت هم کمی پایین بروی.


پی نوشت: قضاوت جماعت هیچ وقت مهم نبوده! هیچ وقت.


از این تب جان کاهم در هر نفس و آهم
هر نقطه ای از راهم جز عشق نمی خواهم
این سفره‌ ی شاهانه سهم توی دیوانه
از صاحب این خانه جز عشق نمی خواهم

چرخیدم و چرخیدم حال همه را دیدم
از حال تو فهمیدم جز عشق نمی خواهم
این مال و منال تو چون شیر حلال تو
از فکر و خیال تو جز عشق نمی خواهم

هر آنِ تو با من گفت در جان تو با من گفت
چشمان تو با من گفت جز عشق نمی خواهم
هر ذره که جان دارد از عشق نشان دارد
از هر که روان دارد جز عشق نمی خواهم

چنگیزی ابرویت خوش رقصی گیسویت
از این همه جادویت جز عشق نمیخواهم
وقتی که تو خوشبختی کم می شود این سختی
با این همه بدبختی جز عشق نمی خواهم

چرخیدم و چرخیدم حال همه را دیدم
از حال تو فهمیدم جز عشق نمی خواهم
وقتی که تو خوشبختی کم می شود این سختی
با این همه بدبختی جز عشق نمی خواهم


* از آلبوم «جز عشق نمی خواهم» / خواننده: علیرضا عصار / شاعر: روزبه بمانی


یکی مانده به آخرین سفرت بود. باز هم داشتی می رفتی کربلا. آمدیم برای خداحافظی. آخرش، دمِ در فقط من و تو مانده بودیم. یک لحظه شجاع شدم؛ آمدم بغلت. حسابی بغلت کردم. یادت آمد که این پسر ۱۸-۱۹ ساله خیلی وقت است که بغلت نکرده بود. حسابی تعجب کردی. راستش خودم هم تعجب کرده بودم. احساس عجیبی بود؛ یک شجاعت به خرج دادنی که تهش پشیمانی نداشت. هنگام برگشت هم اصلا متوجه پایین آمدن از پله ها نبودم، حس می کردم روی ابرها هستم و شاید حتی بالاتر هم می روم. گذشت و گذشت تا رسید به آخرین سفرت. این بار اما فرصت نشد قبلش یک دل سیر بغلت کنم. و من ماندم و این حسرت همیشگی که ای کاش در آن روزهای آخر خاطره دیگری می ساختیم. اما نشد که نشد.


* رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات


وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ

زمین جای بدی است. پر از آدم های «بد». پر از «ظلم».

متأسفانه ایمان خودم رو به نیک خویی بشر از دست داده‌ام.

این آدم هایی که  «یک جوری» اند همه چیز را خراب کردند. و می‌کنند. همه چیز را.

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

دکتر فالوور-خرید و فروش ممبر فالوور ارزان فروش آرشیو کامل موسیقی ایـــرانی وبلاگ شخصی مهدی ابراهیم نژاد تیم کالا soheilgraphic جواب سوالات باشگاه کارگزاری آگاه [آپدیت 1399] تخیلات ادمین دفتر خاطرات یک ناشناس